فلسفه کُوچینگ( Coaching ) این است که ما انسانهایی کاردان، خلاق و با انرژی، با حکمت و توانا هستیم و ما میتوانیم زندگی خود را سریعتر و آسانتر با یاری یک کوچ، بسازیم.
تعاریف زیادی درباره کُوچینگ ارایه شده ولی به اختصار به تعدادی از آنها در زیر اشاره می شود :
۱- فرآیندی است که طی آن کوچ زمینه یادگیری کوچی را برای بهبود عملکرد و موفقیت شغلی وی فراهم میآورد. این امر با رشد قابلیتهای کلیدی مانند مهارت حل مسئله محقق میشود؛ به این صورت که بعد از آن کوچی بتواند به صورت مستقل و با بهرهگیری از آن قابلیتها به شرایط لازم برای موفقیت خود دست یابد.
- مکالمهای که به یادگیری کمک میکند.
- فرآیندی که فرصتهایی را برای بهبود و تغییر فراهم میکند.
- راهکاری که کمک میکند افراد یا سازمانها بهترین راهحل را پیدا کنند.
- مجموعهای از ابزارها و روشها که فرآیند یادگیری را پشتیبانی میکند.
افرادی که از کُوچینگ استفاده میکنند دیدگاههای جدیدی را درباره فرصتها و مشکلات فردی، مهارتهای بیشتر در تصمیمگیری و تفکر، روابط بهتر با دیگران و اطمینان در انجام وظایف زندگی و کارشان تجربه میکنند. آنها میتوانند همزمان با تعهد برای بالا بردن کاراییهای شخصی خود، به نتایج تحسین برانگیزی در حوزههای بهرهوری، رضایت فردی از زندگی و کار و دستیابی به اهداف مربوطه دست یابند.
امروزه افراد معتقدند که باید مسئول زندگی خودشان باشند و کُوچینگ به افراد کمک میکند تا به این خواسته برسند. لذا، کُوچینگ به رشد خود ادامه میدهد.
۲- هنری است که یادگیری، توسعه و عملکرد یک شخص را آسانتر میکند، خودآگاهی شخص را ارتقاء میدهد و به او کمک میکند تا گزینهها را شناسایی کند. افراد از این طریق میتوانند راهحلهای خود را بیابند، مهارتهای خود را توسعه دهند و دیدگاهها و رفتارهای خود را تغییر دهند. هدف اصلی کُوچینگ از میان برداشتن شکاف بین توانایی بالقوه افراد و عملکرد آنها است.
۳- جوهره کُوچینگ این است که افراد را تشویق میکند تا مسئولیتهای خود را بپذیرند، قدرت تواناییهایشان را تجربه کنند، سراغ یادگیری بروند، در حل مسئله خلاق باشند، بتوانند تصمیمات عالی اتخاذ کنند و از تمام پتانسیل و توانایی خود بهره ببرند. ما با ظرفیت انجام این کارها متولد شدهایم و این هدیهی تکامل به ما است. پیشرفت در زمینهی علم اعصاب اثبات کرده است که علیرغم فرضیه تثبیت وضعیت مغزی انسان در نوجوانی و سپس افول تدریجی آن در دوران سالمندی، مغز ما “پلاستیکی” است و همچنان در سالمندی میتواند رشد کند. با این حال، خیلی خوب میدانیم که روحیه انسان خیلی راحت درهم میشکند.
همه ما کسانی را میشناسیم که با بیتفاوتی جلوی صفحه تلویزیون خود مینشینند، در محل کار خیلی کار نمیکنند، سر کلاس درس خیالبافی میکنند، فعالیتهای بیفایدهای مانند مصرف الکل و مواد مخدر انجام میدهند و وقتی که زندگیشان به بدترین نقطه ممکن میرسد، دیگران را مقصر میدانند. چه چیزی مسیر زندگی ما را تعیین میکند؟ جواب این است که محیط اجتماعی فاکتور بسیاری مهمی است؛ چه در حال رشد باشیم، چه در زندگی کاری.
به عبارتی دیگر مربیگری یک روش قدرتمند و مؤثر در ایجاد انگیزه و تحسین برانگیزترین روش موفقیت افراد است که از طریق پرسیدن و سفر کردن فرد در درون خود، ارتباط مؤثر و مفیدی بین کُوچ و کُوچی ایجاد میکند. در این روش به پرورش ظرفیتهای درونی و احساس هویتدادن به کارکنان و کمک به آنها پرداخته میشود. این کار باهدف توسعه مهارتها و شایستگیها و با تمرکز بر حوزههای خاصی از مهارت یا رفتار (چون رهبریکردن مؤثر و پرنفوذ اما ناپیدا) و با احترام کامل و رعایت اصول اخلاقی در پذیرش فرد به عنوان بخشی از فرآیند کُوچینگ انجام میشود .