آیا تا به حال شده است که شروع به انجام دادن یک تکلیف یا نوشتن مقاله کنید و ناگهان دریابید که ۵ ساعت گذشته است و شما اصلاً متوجه گذر زمان نشده اید؟ آیا تا به حال شده است که مشغول بازی فوتبال باشید و به گونهای مجذوب آن کار شوید که متوجه اشیا و افراد پیرامون خود نشوید و آن بازی را به بهترین وجه انجام دهید؟
این احساس سراپا متوجه بودن، چیزی است که پژوهشگران به آن غرقگی ذهنی (Mental State Flow) می گویند. نظریه غرقگی را ‘میهای چیک سنت مهایی’ پس از آنکه در دهه ۱۹۶۰ شیفته هنرمندان و تمرکز پایدار آنها شد ابداع کرد.
پژوهشها نشان می دهد که نوجوانان غالباً زمانی که با دوستانشان هستند بیشترین شادی، نیرومندی و با انگیزه بودن را تجربه میکنند و زمانی که تنها هستند عکس این حالت را احساس میکنند.
فعالیتهای که بیشترین احتمال را دارد که در آنها غرقگی را تجربه کنیم عبارتند است: ورزش و حرکات موزون ، هنرهای آفرینشی، معاشرت، آمیزش جنسی، مطالعه، گوش دادن به موسیقی، خواندن و کار کردن و فعالیت هایی همچون کار خانه، تماشای تلویزیون و بیکاری غالباً بازدارنده غرقگی است و موجب بی حسی و ملالت خواهند شد.
همچنین احتمال اعتیاد به فعالیت هایی که موجب غرقگی می شوند وجود دارد مانند: بازیهای رایانهای به نحوی که آن فعالیت جزء ضروری کارکرد روزانه می گردد.
غرقگی، تصادفی رخ نمیدهد؛ برای به دست آوردن غرقگی دو رویکرد پیشنهاد شده است:
- یک: محیط را تغییر دهید تا غرقگی تسهیل یابد.
- دیگران را یاری کنید تا غرقگی را بیابند به عبارت دیگر درمانگران میتواند افراد را در یافتن غرقگی یاری دهند که این به نوبه خود به سطوح بالای عملکرد و افزایش عاطفه مثبت میانجامد.
برگرفته از کتاب روانشناسی مثبت نگر نوشته کیت هفرن و ایلونا بونیول