زندگی سرشار از درس است و هر روز سعی میکند به ما چیزی بیاموزد . هر روز به ما لحظات بیدار کننده روشنی پیشنهاد میدهد که به جاری شدن بینش جدید در زندگی میانجامد.
لحظات بیدار کننده، می تواند ساده و عادی باشد؛ به سادگی یک روز بارانی. غُر زدن درباره واقعیت موجود، چیزی را عوض نمیکند، فقط شما را از تجربه آنچه رخ می دهد باز میدارد.
باز بودن نسبت به لحظات جاری کار دشواری است ولی برای سعه صدر و گشودگی خاطر، باید تغییر کرد.
باید از جایی که هستیم حرکت کنیم.
ما الگوهای ثابت و یکنواختی را در خود ایجاد کردهایم که براحتی رهایمان نمیکند. ما با این الگوها احساس راحتی میکنم و هرگونه تغییری، خطرناک به نظر میرسد؛ از این رو، در جا زدن و مثل قبل بودن راحتتر است.
وقتی راحتطلبی تکرار شود به یک سبک زندگی تبدیل میشود و اگر مدت طولانی راحت بمانی، گیر میافتید. وقتی شیوه زندگی یکنواخت به قدر کافی عمیق باشد میتواند به گور تبدیل شود و شما را زیر سستی ناشی از بی تحرکی، مدفون کند.
برای داشتن زندگی با معنا باید با دقت به جستجوی راههایی برای تغییر باشیم:
برای زندگی معنادار، چالش مشتاقانه و هر روزه با یکنواختی ضروری است.
امروز کجا ایستادهای؟ آیا راحت هستید؟ خیلی راحت؟ آیا برای یک تغییر آمادهای؟ امروز زندگی چه چیزی به تو آموخت؟ میتوانی پیامش را بشنوید؟ لحظات بیدار کننده را تجربه میکنی؟
برگرفته از کتاب ماییم که اصل شادی و غمیم نوشته دکتر علی صاحبی