زوهار و مارشال(2000)معتقد اند كه هوش معنوي چيزي است كه با آن مي توانيم مشكلات معنايي و ارزشي را حل كرده و اعمال و زندگي خود را گسترده، غني تر و معني دار تر كنيم.
ولمن(2001) معتقد است كه هوش معنوي عبارت است از ظرفيت انسان براي طرح سوالات غايي درباره معناي زندگي و تجارب همزمان و ارتباط هريك از ما با دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم.
پارگامنت(1997)عنوان مي كند كه دين مي تواند در كاهش اثرات منفي استرس هاي زندگي در افراد موثر باشد.